امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه سن داره

امیرعلی، زندگی مامان و بابا

عکس ها ی جدید امیرعلی خان بامزه ی مامان

سلام امیرعلی خان مامان امیرعلی من امروز یک ماه و نیمه شد. امیرعلی یک ماه و نیمه ی من، از این پهلو به اون پهلو میشه، وقتی باهاش حرف می زنی بهت خیره می شه و با غنچه کردن و تکون دادن لبای خشکلش جوابتو می ده، گاهی که مامانی باهاش حرف می زنه لبخند می زنه، دستاشو مشت می کنه و به زور می کنه تو دهنش و با سر و صدا می مکه، وقتی روی شکم می خوابونمش می تونه چند لحظه سرشو بالا بگیره..... توی این عکس روی شکمم خوابیده، سرشو بالا گرفته بعد چند ثانیه که خسته شد سرشو گذاشت رو دستش و شروع به خوردن دستش کرد اینجا داشتم واسش شعر حسنی نگو بلا بگو رو می خوندم که خیره شده به من و داره بهم گوش میده اینم از امیرعلی خان و با...
29 بهمن 1390

عکس جدید از پسر گلم

سلام امیرعلی خان مامان قربونت برم الهی که تمام وقتمو پر کردی و اجازه نمی دی حتی به کارهای واجبم برسم چه برسه به وبلاگ نویسی! بگذار یه اعترافی بکنم... بچه داری واقعا سخته!!! نه اینکه فکر کنی ناراحتم از داشتنت!!! نه مامانی... خدا نکنه... فقط هنوز خوب یاد نگرفتم... به خصوص این چند روز اخیر که هردومون حسابی زجر کشیدیم و پابه پای هم گریه کردیم... آخه پنجشنبه 6 دی رفتیم پیش خانم دکتر منشی زاده ختنه ات کردیم... زجرآورترین لحظه ی زندگی هردومون، هردو با هم گریه کردیم... خدارو شکر الان تقریبا دیگه خوب شده ولی موقع تعویض پوشاکت خیلی اذیت میشی. این چند روز اگه ماماحاجی بودن که پوشاکت عوض کردن ورگرنه هردو با هم گریه کردیم تا بتونم عوضت کنم. ...
18 بهمن 1390

اولین ماهگرد امیرعلی خان

یک ماهگیت مبارک نفس مامان  می بینی مامانی؟ روزها مثل برق و باد داره می گذره، انگار همین دیروز بود که فهمیدم یه فرشته ی کوچولو داره تو وجودم رشد می کنه،  8ماه و نیم بارداری و زایمان(که خیلی ازش می ترسیدم) خیلی خیلی زودتر از اونی که فکرشو می کردم گذشت و حالا امیرعلی من یک ماهه شده، لحظات با تو بودن اینقدر شیرینه که به چشم برهم زدنی می گذره... یادته وقتی تو شکم مامانی بودی چقدر باهات حرف می زدم؟ همیشه دوست داشتم بدونم بعد از تولدت صدای منو میشناسی یا نه؟  آره قربونت برم، تو از همون روزای اول صدای مامانتو خوب می شناسی... با صدای من آروم می شی ... وقتی گریه می کنی تا صدات می کنم آروم میشی خوتو لوس می کنی و آروم ناله می کن...
14 بهمن 1390

تولدت مبارک نفس مامان

سلام عشق مامان این اولین پستیه که بعد از تولدت مینویسم. تولدت مبارک نفس مامان... امروز تو 20 روزه شدی، 20 روزه که شدی همه ی زندگی من، 20 روزه که با اومدنت من رو بیشتر از پیش عاشق و دیوونه خودت کردی. می دونی چیه؟ باخودم فکر می کنم یعنی مامان های دیگه هم همین قدر بچه هاشون رو دوست دارن؟!!! فکر نمی کنم!!! خشکل مامان در اولین فرصت خاطره ی روز تولدت رو کامل می نویسم فعلا بگم که امیرعلی خان مامان چهارشنبه 14 دی ماه 1390 مصادف با 04/01/2012 میلادی رأس ساعت  05:03 صبح چشم های قشنگشو به جهان گشود و دل مامان و بابا رو پر از شادی و شعف کرد. این اولین عکسیه که بعد از تولدت باباجلال ازت گرفت تو این عکس حدودا 20 دقیقه از تولدت میگذره. ...
11 بهمن 1390
1